نخاع ما تا پایین ستون فقرات نمی آید و کمر را نیمه کاره رها می کند!!
نخاع ما انسان ها در زمان بلوغ به سطح بالاتری کشیده می شود و بخش زیادی از پایین ستون فقرات ما فاقد نخاع است.
سیستم عصبی مرکزی به طرز شگفت انگیزی در زمانی- که انسان در معرض صدمات ستون فقرات به خصوص در قسمت پایینی ستون فقرات است- ازاین قسمت خطرناک فرار میکند!!
در چهارمین ماه دوران جنینی، انتهای پایینی نخاع در مقابل استخوان دنبالچه است. اما در موقع تولد، انتهای پایینی نخاع، در مقابل سومین مهره ی کمری می باشد. در حالیکه در اشخاص بالغ، انتهای پایینی نخاع در مقابل دیسک بین اولین و دومین مهره ی کمری قرار دارد. این اختلافات از این جهت به وجود می آیند که رشد ستون مهره ای در انسان، از رشد نخاع بیشتراست. با این حال در حیوانات چهار پا نخاع میتواند تا پایین ستون فقرات ادامه یابد.
بخشی از ستون فقرات در انسان دوپا- که بیشتر در معرض آسیب ها و فشارها و بیرون زدگی دیسک قرارمیگیرد- بخش تحتانی ستون فقرات است و این قسمت به دلیل بار سنگین ایستادن بر دو پا، بسیار بد شکل و ناسازگار با محیط قرار می گیرد.
می توان این سازگاری نامناسب ستون فقرات را به عنوان نقصی اساسی در ساختار بدن انسان در نظر گرفت ولی باید توجه شود برای ایجاد مغز بزرگ، چاره ای جز ایستادن بر دو پا و آزاد کردن دست ها و نگاه به سوی آسمان و توسعه میدان بینایی نیست. این مغز بزرگ، هزینه بزرگ شدنش فقط مصرف انرژی بیشتر نیست بلکه هزینه بزرگ دیگر آن، بخش ناسازگار و بدشکل انتهای ستون فقرات است!
خوب اگر این ناسازگاری ساختاری، بی توجه و بدون برنامه ریزی قبلی در برابر انسان قرار بگیرد، چه می شود؟ آسیب دیدن نخاع در این قسمت بسیار خطرناک و هولناک است. و می دانیم که تخریب نخاع در عصر حاضر و با علوم کنونی، قابلیت ترمیم ندارد . اکنون به دلیل وجود این ناسازگاری ساختاری در ستون فقرات، بیشتر مردم پس از سن 40 سالگی دچار کمردرد می شوند. شاید بتوان درد را تحمل کرد ولی تصور کنید نخاع درشتی هم در این منطقه بود و با این ساختار بد شکل، مواجه می شد.
چه اتفاقی می افتاد؟ آسیب های شدید نخاعی و اختلالات حرکتی ناشی از آنها!
برای جبران نسبی این کمبود، نخاع باهوش!، راه دیگری را در پیش می گیرد و خود را بالا می کشد!!
مانند انسانی در چاه که در معرض اسیب جدی است و خود را با هر وسیله ای بالا میکشد تا از این آسیب بگریزد. نخاع ما هم اینگونه هوشمندانه خود را بالاتر می کشد تا درمعرض آسیب در قسمت پایین قرار نگیرد.
شاید سیر تکاملی منجر به این بالا رفتن نخاع، به دلیل ناتوان تر بودن موجودی باشد که نخاع او با قرار گرفتن در قسمت پایین ستون فقرات، بیشتر در معرض آسیب قرار می گیرد و در نتیجه هر چه نخاع پایین تر باشد، حیوان دوپای دارای چنین نخاعی، کمتر می توانسته بدود و یا شکار کند و در نتیجه کمتر، توانایی تولید مثل و زنده ماندن پیدا می کرده است
و به این ترتیب، طی چند نسل، موجودی، توانایی بقا و زاد و ولد و شکار بیشتر به دست می آورد که بتواند از شر نخاع در قسمت پایین ستون فقرات رها شود. از سوی دیگر نقش بیشتر دست ها در موجود دو پا سبب می شود بخش بزرگتری از سلول های مغزی به وظایف دست اختصاص داده شود و از وظایف قسمت تحتانی بدن کاسته شود و خود همین می تواند به کمتر شدن وظیفه و حجم نخاع در این منطقه منجر شود.
ساختار کمر ما اصلا ساختار ایده آلی نیست ولی این ایده آل نبودن نه تنها وجود برنامه ریزی دقیق را در پس آن نفی نمی کند بلکه وقتی به فرایند جبرانی هوشمندانه، برای مقابله با این ساختار بسیار ناسازگار بیندیشیم و ببنیم با چه مهارت خاصی، اندام حیاتی نخاع ما را از دست آن می رهاند، شاید بر قدرت موجود برای سازگاری با ناهنجاری های احتمالی عالم ماده پی ببریم.
هنر و هوش، فقط ساختن ساختار کاملا ایده آل نیست بلکه گاهی نقش هوش هنرمندانه اصلی، مقابله با ناسازگاری های موجود در ساختار قبلی است!