سلام دکتر من زنی بیستو پنج ساله هم یکساله ازدواج کردم شوهرم هم بیستو پنج سالشه بمن اجازه نمیده تنهایی حتی تا سر کوچه برم با خانوادم هم نمیزاره برم بیرون مگر ماهی یه بار اونم با کلی خواهش و تمنا و بدتر اینکه خودش هم با من نمیتونه جایی بره و اگه بره عصبی میشه قاطی میکنه اما تنهایی همیشه بیرونه و مشکلی هم پیش نمیاد دکتر شبوروزم با گریه میگذره از زندانی بودن خسته شدم و هیچ امیدی هم به طلاق ندارم پیش شوهرم حتی اسم روانشناسم نمیتونم بیارم خسته شدم و دارم به خودکشی فکر میکنم چیکار کنم
علت این رفتار چیست؟ اگر خود ایشون اعتقادی به روانپزشک ندارند شما خودتون مراجعه کنید ممکن است برای این موضوع راه حلی پیدا کنید . به این موضوع به شکل مشکلی نگاه کنید که باید راه حلش را پیدا کنید .قطعا خودکشی راه حل مشکل شما نیست و اگر علایم افسردگی در شما شدید شده خودتون هم باید سریعا برای درمان اقدام کنید. [1395-06-03]