سوالي كه در اينجا مطرح است اين است كه با توجه به اين فلسفه محكم و علمي و نتايج جالبتوجه در درمان بيماريها چرا هوميوپاتي به وسعت پزشكي رايج شناخته شده نيست و علل افول آن را بايد در چه زمينههايي جستجو كرد؟
كشف آنتيبيوتيكها كه به نام انقلاب دارويي معجزهآسا خوانده ميشود در سال 1909 و توسعه آن از سالهاي 1940 به بعد يكي از مهمترين اين علتهاست چرا كه در پزشكي هوميوپاتي براي تشخيص بيماري (غير از موارد خاص در بيماريهاي حاد) نياز به وقت زياد و تلاشهاي هوشمندانه ميباشد و با توجه به اينكه پنداشته ميشد با كشف آنتيبيوتيك ديگر ميتوان چشم بسته به درمان تمام بيماريهاي عفوني پرداخت، بسياري از افراد ترجيح ميدادند تا وقت خود را صرف شرح حالهاي دقيق و زمانگير هوميوپاتي ننمايند.
بررسي عوامل ديگر را ميتوان به طور جامع در مقاله دكتر سندو(Dr. C. Sandhu) هوميوپات معاصر هندي با عنوان pollutants in Homeopathic Atmosphere جستجو كرد.
متاسفانه اختلاف عقايدي كه بين پزشكان هوميوپات پيرو آموزشهاي دكتر هوگز(Richard Haughes) در انگليس كه پيرو توجه دقيق به نظريات و عقايد هانمن و استنتاج مطالب از كارهاي وي بودند با افرادي كه پيرو دكتر جيمز تيلو ركنت (Dr. James Tylor Kent) در آمريكا بودند، باعث به وجود آمدن نگرشهاي Hahnemannian و Kentian در هوميوپاتي شد و موجب كاهش توسعه و گسترش هوميوپاتي در بسياري زمينهها گرديد.
افرادي مانند هوگز و بونينگهاوزن(Baron Von Boeninghausen) معتقد به گسترش تئوري ميازم هانمن كه نظر به انتقال و گسترش اپيدميهاي بيماريهاي عفوني به نسلهاي بعد دارد، بودند و در درمان كلينيكي بيماران از تئوري ميازم به صورت ملموس استفاده كرده و با طبقهبندي دادههاي آنتي سوريك - آنتي سايكوتيك و آنتي سيفليتيك بر اساس ميازهاي سورا - سايكوز - سيفليس معتقد به استفاده از داروهاي آنتي سوريك به عنوان خط اول درمان در بيماريهاي مزمن گشتند.
در نگرش Hahnemann نشانههاي(Symptom) بيماري در درمان مهمتر از علائم سرشتي و ذهني فرد(Constitution) هستند و اكثراً داروهايي با پوتنسي(قدرت اثر) پايين(Minimal dose) تجويز ميشود، لكن در نگرش Kentian توجه به علائم سرشتي و ذهني فرد(Constitution) در درمان بيشتر بوده و پوتنسهاي بالاتر نيز به راحتي تجويز ميشوند. در اين نگرش تئوري ميازم ريشه در بحثهاي فلسفي - عرفاني پيدا كرده كه عملاً در درمان مريض نقش مهمي ندارد.
به طور خلاصه در نگرش Kentian ، Totality of symptom of patient و در نگرش هانمن Totality of sympton of miasm كه در قالب توجه دقيق به كليت علائم بيماري در شخص بيمار ميباشد، مدنظر قرار ميگيرد. اين اختلاف نظر تا عصر كنوني نيز ادامه يافته و طرفداران دو روش نيز در اين زمينه استدلالهايي ميآورند. به هرحال اين اختلافنظرها به خصوص در آمريكا كه زماني قطب هوميوپاتي دنيا محسوب ميشد بهانه بيشتري به دست پزشكان رايج براي از اعتبار انداختن هوميوپاتي داد.
حتي در سال 1846 (American Medical Association) به شدت شروع به مبارزه عليه هوميوپاتي كرد و در اين راستا بنا به گزارش Flexner ، برنامههاي آموزشي هوميوپاتي فاقد كيفيت مطلوب تشخيص داده شد و پس از آن هوميوپاتي به تدريج حاميان دولتي و غيردولتي خود را در آمريكا كه يكي از مراكز گسترش و پشتوانههاي مهم هوميوپاتي بود، از دست داد.
عامل مهم بعدي در اين زمينه كه شايد از همين اختلاف نظرها ناشي ميشد، و باعث افول هوميوپاتي بود، كم بودن اساتيد برجسته در عصر حاضر و در تبع آن كم بودن هوميوپاتهاي مجرب و كارآزموده بود، زيرا به شدت مدارس هوميوپاتي در آمريكا رو به كاهش گذاشت و به تدريج هوميوپاتي بياعتبار شد. لذا هوميوپاتهاي مجرب كه واقعاً در اين زمينه علاقه داشتند، پشتوانه علمي مالي براي دسترسي به منابع معتبر را از دست داده و سواد علميشان به شدت رو به كاهش نهاد و به همين جهت شكستهاي آنان در درمان به حساب هوميوپاتي گذاشته شد و حربه مناسبتري به دست مخالفين ميداد.
چرا كه نوشتههاي هانمن واقعاً و به درستي مورد تفسير و تحليل قرار نگرفت و حتي بسياري از هوميوپاتها به تحليلهاي غلطي بر اساس برداشتهاي شخصي خودشان از هوميوپاتي دست زدند كه واقعاً ضربات سنگيني بر پيكر هوميوپاتي وارد كرد.
هانمن در طول عمر 89 ساله خود بارها اين مطالب را گوشزد كرده بود كه تا وقتي در اثر آزمايشات و تجربياتش به روشني مطالبي را به اثبات نرساند، آن را بازگو نخواهد كرد. و به شدت در اين زمينه وسواس داشت. به همين جهت ما ميبينيم كه بسياري از مطالبي كه وي در سالهاي آخر عمرش به كشف آنها نائل شد، فرصت انتشار پيدا نكرد و بعدها نزديكانش آن مطالب را انتشار دادند.
همين مشكل در مورد چاپ ارگانون 6 پيشآمد كه بسياري از تجربيات گرانبهاي هانمن در آن قرار دارد. استناد بسياري از هوميوپاتهاي Kentian به ارگانون 4 هانمن بود كه در آن به دقت ارگانون 6 در مورد مطلب بسيار مهم Dose and potency in Homeopathy يا مطالب مورد اختلاف ديگر(مثل ميازم و ...) صحبت نكرده بود.
عامل ديگر كه به هوميوپاتي لطمه زد، اين بود كه كمپانيهاي عظيم چند مليتي و صاحبان كارخانجات داروسازي به دليل سوددهي فراوان داروهاي رايج، به شدت از پزشكي رايج حمايت كرده و ميلياردها دلار را صرف پروژههاي تحقيقاتي آن مينمودند، در حالي كه هوميوپاتي چنين پشتوانهاي نداشت.
خوشبختانه در چندين سال اخير همزمان با تجديد حيات هوميوپاتي و گسترش ارتباطات، اساتيد بزرگ هوميوپاتي در درنيا رو به سمت بازنگري دستنوشتههاي هانمن در كتب و مقالات مختلفش آوردند و برداشتها و تحليلهايي درست از صحبتهاي خود هانمن و شاگردان هم عصر او در حال گسترش و انتشار است كه نتيجه مستقيم اين نگرشها، درمانهايي بسيار نتيجه بخش و اميدوار كننده ميباشد.
حتي در چندساله اخير مطالعات تحقيقاتي بسيار وسيعتري دراين زمينه در حال انجام است كه در بخشهاي بدي توجه خوانندگان را به نتايج درخشان آنها بر اساس منابع و مجلات معتبر پزشكي دنيا جلب ميكنيم. در نيمه دوم قرن بيستم رويكرد جديدي به هوميوپاتي در دنيا به وجود آمد و باعث شد اين روش درماني جايگاه حقيقي خود را در پزشكي پيشرفته كنوني به دست آورد. عوامل زيادي باعث تجديد حيات هوميوپاتي گرديدند كه از آن جملهاند :
1) عوارض جانبي جدي بسياري از داروهاي امروزي
2) طبيعت اعتياد آور بسياري از داروها
3) برخي از اعضايي كه دچار بيماري ميشودند را نميتوان تحت تاثير مستقيم دارويي قرار داد.
4) مقاوم شدن بسياري از عوامل بيماريزا به داروهاي رايج پس از مدتي از مصرف آنها.
5) افزايش بيماريهاي جديد كه بسياري از آنها در اثر زندگي متمدن امروزي است و پزشكي رايج قادر به درمان موثري براي آنها نميباشد مانند ايدز و بسياري از موارد سرطانها، بيماريها قلبي و ... كه موجب ميشود بيماران به شيوه تواناي ديگري كه بتواند حداكثر كمك را به آنان بنمايد روي آورند.
6) با افزايش آگاهي بهداشتي مردم، جامعه به غذاهاي بهداشتي، رفع آلودگيها از محيط و استفاده از درمانهاي طبيعي علاقمند شده است.
7) افزايش گروههايي از مردم كه آزمايش بر روي جانوران را غيرانساني و غيراخلاقي دانسته و بهرهگيري از حيوانات در تحقيقات دارويي را نفي ميكنند.
8) افزايش تقاضاي مردم براي درمان به عنوان يك انسان و نه يك حامل بيماري.
در بسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا نيز اگر دانشكده مجزاي هوميوپاتي(انگليس و آمريكا) وجود نداشته باشد، بيشتر دانشگاهها و دانشكدههاي پزشكي داراي كرسي(گروه) هوميوپاتي ميباشند. در بيشتر كشورهاي اروپايي و آمريكايي و حتي آسيايي مانند هند و پاكستان، داروخانههاي مستقل هوميوپاتي وجود دارد و يا اينكه داروخانههاي رسمي اين كشورها موظف به تهيه و توزيع داروهاي هوميوپاتي ميباشند.