اين مقاله توسط دوست و همكار عزيزم دكتر فرشاد شاددل نوشته شده است.
Repertorization
رپرتوريها در حقيقت اندكسي براي استفاده از كتب داروشناسي (Materia Medica) ميباشند. اساس كار هوميوپاتي، ضبط تمام علائم و خصوصيات ويژه فرد و سپس يافتن داروي مشابهي ميباشد كه تمايم اين علائم را بپوشاند. همانطور كه قبلا گفته شده است، داروها داراي تصويري ميباشند كه شامل علائمي است كه از راه Proving، تجربيات كلينيكي و اطلاعات سمشناسي بهدست آمدهاند.
اين علائم در كتب داروشناسي به صورت تصوير دارويي جمعآوري شدهاند. وظيفه هوميوپات كشف مشابهت حداكثر ميان تصوير يك دارو با تمامي علائم بيمار ميباشد كه در صورت صحيحبودن آن، براي بيمار شفابخش خواهد بود.
يك راه براي كشف اين مشابهت، يادگرفتن تصوير تمام داروها و در ذهن نگهداشتن آنها هنگام ويزيت بيماران ميباشد؛ اگر چه اين روش توسط بسياري از هوميوپاتها و خصوصا در موارد حاد مورد استفاده قرار ميگيرد، اما به دو دليل داراي محدوديتهاي بسيار است:
1- زيادبودن تعداد داروها و همچنين متنوع بودن علائم داروها :
در حال حاضر متجاوز از 3000 داروي هوميوپاتي وجود دارد كه هركدام تصوير خاص خود دارند و مثلا داروي Phos حدود چهار هزار و اندي علامت متفاوت را ميتواند پوشش دهد. شما با توجه به اين دو عدد حجم محفوظاتي را كه هوميوپات بايد به خاطر بسپارد و در عين حال هنگام ويزيت بيمار در ذهن داشته باشد تخمين بزنيد.
2- پارادوكسبودن علائم داروها :
بدين معني كه اگر چه داروها تعدادي علامت معروف و مشخص دارند كه در كتب داروشناسي بر روي آنها تكيه ميشود، اما در بسياري موارد اين داروها توانايي بروز و همچنين درمان علائم برعكس اين حالات را نيز دارا ميباشد.
به عنوان مثال Puls دارويي است كه به تشنهنبودن معروف است، اما در عين حال اين دارو در زير علامت بسيار تشنه هم ديده ميشود و بنابراين ما Puls تشنه هم داريم. فكر تهيه اندكسي براي كتب داروشناسي اولين بار در ذهن كاشف بزرگ اين رشته يعني هانمن شكل گرفت و اقدام به تهيه مقدمات آن کرد، ولي به دليل تنگي وقت، انجام اين كار را بر عهده شاگردانش نهاد. اما در زمان حيات وي، رپرتوري مناسبي تهيه نشد و تنها بعد از مرگ وي، شاگردش بونينگ هاوزن كه پدر رپرتوري ميباشد توانست كتاب جامعي تدارك ببيند.
كلمه رپرتوري (Repertory) به معني انبار و مخزني براي اطلاعات ميباشد. كتب رپرتوري در واقع اندكسي براي كتب داروشناسي ميباشند كه در آن براي هر علامت ميتوان داروهاي مناسب و فراواني آن را بهدست آورد. سپس با مقايسه داروهاي تحت هر علامت و با روشي خاص، بهترين دارويي كه حداكثر پوشش را براي علائم بيمار ايجاد ميكند بهدست ميآيد. در حقيقت رپرتوري پل رابطي است ميان دو درياي مربوط به علائم بيمار و تصوير دارويي.
استفاده مناسب از رپرتوري وابسته به عوامل زير است :
1- هنر پزشك در گرفتن شرح حال Case taking
2- شناخت كامل رپرتوري شامل
الف ) فلسفه زمينهاي ب ) ساختار
ج ) محدوديتها د ) قابليتهاي تطابق
3- استفاده هوشمندانه از نتايج تجزيه و تحليلها
كلاسهاي ما در جلسات آينده عمدتا به شناخت رپرتوريها و نحوه استفاده از آنها ميپردازد. به گفته دكتر «پ. اشميت»: «هيچكس نميتواند همهچيز بداند و به اين دليل است كه هيچ پزشك هوميوپات باوجدان و صادقي، نميتواند بدون رپرتوري با يك روش عملي و جدي بهكار بپردازد.»
كاربردهاي رپرتوري :
1- پيداكردن مشابه: بعد از ويزيت بيمار،پزشك و خصوصا افراد تازهكار، با انبوهي علامت مواجه هستند كه بايد آنها را طبقهبندي كرده و به وسيله آن تصوير كاملي از بيمار بسازند. علائمي كه اين تصوير كامل را ميسازند، به روبريك تبديل شده و پس از بررسي و انجام عملياتي به وسيله رپرتوري، داروي مشابه بهدست ميآيد.
2- بهعنوان يك كتاب مرجع:
الف) گاهي اوقات پزشك به علامتي برميخورد كه نميتواند داروهايش را به ياد بياورد. با مراجعه به رپرتوري، تمام داروها سريعا قابل دسترسي ميباشند.
ب) بعضي پزشكان عادت به تجويز بر اساس نكات كليدي دارند و براي هركدام آنها يك يا دو دارو ميشناسند؛ مثلا «احساس بهتر بودن هنگام پيوست»، «خوب هستم و نيازي به دكتر ندارم»، اغلب فرد را به ياداروي Calc و Arn مياندازد. اما مراجعه به رپرتوري، تعداد زيادي دارو را در جلوي اين علائم نشان ميدهد.
ج) گاهي در موارد حاد تعداد كمي علائم شاخص وجود دارد كه با رجوع به رپرتوري ميتوان سريعا داروي مناسب را پيدا كرد.
3- كمك به مطالعه كتب داروشناسي:
الف) ميتوان يك دارو را انتخاب كرد و تمام علائمي را كه دارو در مقابل آنها نوشته شده در كتاب پيدا كرد.
ب) ميتوان با بررسي دو دارو بهروش بالا، داروها را با هم مقايسه كرد.
ج ) از آنجا كه علائم داروها با فراوانيشان ثبت ميشوند (3 در رپرتوري كنت و 4 در رپرتوري Synthesis)، در انتخاب نهايي و ساخت تصوير يك دارو ميتواند موثر باشد.
4- به استخراج كامل علامت كمك ميكند. زيرا در رپرتوري علائم به طور كامل و با تمام موارد همراه در يكجا جمعآوري شده است.
5- با استفاده از آن اطلاعات داروشناسي پزشك دائما تازه ميشود.
6- با استفاده از آن داروهاي نزديك نيز بهدست ميآيد كه ميتواند در تجويزهاي بعدي بسيار مفيد باشد.
مراحل رپرتوريزاسيون :
رپرتوريزاسيون تنها يك عمل مكانيكي بر روي علامتها (Rubricها) نيست؛ بلكه راهحل منطقي براي افتراق ميان داروها باكمك كتب داروشناسي (Materia Medica) ميباشد. رپرتوريزاسيون با Case taking شروع ميشود و با يافتن داروهاي مشابه (Simillimum) پايان مييابد و شامل:
1- شرح حال هوميوپاتي (Case Taking)
2- ثبت و تفسير (Recording and Interpretation)
3- مشخصكردن مشكل (Defining the Problem)
4- طبقهبندي و ارزيابي علائم (Classification & Evaluation of Symptoms)
5- ساختن تصوير بيمار (Erection of Totality)
6- انتخاب رپرتوري و رپرتوريزيشن مناسب
(Selection of Repertory & Proper Repertorization)
7- به دست آوردن نتيجه رپرتوريزيشن (Repertorial Result)
8- تجزيه و تحليل و تجويز (Analysis & Prescription)
1- شرح حال هوميوپاتي : كنت گفته است: «علائم زيادي در مريض وجود دارد، ولي تمام آنها case ما نميباشد.» پس case واقعي كدامست؟ case يا شرح حال هوميوپاتي شامل علائمي است كه تصوير كاملي (Totality) از مشكل و رنج بيمار را بسازد. در هر تغيير وضعيت سلامتي، يك كليت و تصويري وجود دارد كه قابل شناسايي و تشخيص ميباشد.
برداشتن شرح حال اولين گام است و نتيجه درمان، كاملا وابسته به موفقيت در اين قدم نخستين است. شرححال هوميوپاتي يك كار مكانيكي نوشتن حرفهاي بيمار نيست، بلكه كاري است كاملا فعال و دقيق كه شامل بهحرف درآوردن بيمار،انتخاب علائم واقعي و جمعآوري اطلاعات از بيمار ميباشد. اين علائم در هر سطحي شامل جسم، احساس، فكر ميتواند باشد و هدف از جمعآوري آن علامتها، درك خصوصيات فرد و بيماري وي ميباشد.
توضيحات و راهنماييهاي بيشماري توسط هوميوپاتهاي بزرگ دررابطه با نحوه برداشتنCase Taking داده شده است؛ اما در واقع اين امر يك هنر است و مهارت و استعداد فردي، نقش مهمي در استفاده از قوانين آن دارد.
در هنگام شرححالگيري، لازم است كه پزشك از تمامي مهارتها و قابليتهاي خود درارتباطبرقراركردن با بيمار استفاده كند و مانند يك شكارچي، گوشبهزنگ دريافت نكات غيرطبيعي در بيمار خود باشد. اين نكات شامل وضعيت ظاهري، راهرفتن، نشستن، حرفزدن يا شكايت خود بيمار و گاه، سوالهايي است كه از بيمار پرسيده ميشود.
روشهاي مختلفي براي شرححالگيري پيشنهاد شده است كه شامل پرسشنامه، سوالهاي چندجوابي و ثبت با شكل و ساختار ثابت ميباشد. اما شايد بهترين روش، خصوصا در افراد كافي نبودن بيمار را با سؤال «ديگر چه؟»، «چرا؟» و يا «چه مشكل ديگري داري كه دوست داري حل شود؟» ترغيب به توضيحات بيشتر نمود.
شرححال هوميوپاتي جدا از جمعآوري اطلاعات، در بسياري مواقع اثر درماني دارد و فرد پس از بيان مشكلاتي كه شايد سالها آنها را پنهانكرده بود، احساس بهبودي نسبي مينمايد كه بهبود با درمان هوميوپاتي تكميل ميشود.
در پايان مصاحبه، پزشك بايد تصوير روشني از مشكل بيمار داشته باشد. اما اين امر هميشه راحت بهدست نميآيد. اگر پزشك در برداشتن Case Taking سردرگم باشد، مسلما نتيجه مناسبي از رپرتوريزاسيون بهدست نميآيد.
2- ثبت و تفسير :
تقريبا غيرممكن است كه تمام اطلاعات و جزئيات، بهطور صحيح و بدون اشتباه در ذهن نگه داشته شود؛ لذا لزوم ثبت مناسب آنها، شديدا احساس ميگردد. هدف از ثبت شرح حال، نگهداري تمام اطلاعات بهطور صحيح و مناسب براي ارجاع به آنها در آينده است. ثبت بايد كاملا بيانگر تصوير بيماري باشد و اين تنها هنگامي ممكن است كه پزشك علائم را بدون هرگونه برداشت شخصي ثبت نمايد.
هانمن بزرگ تاكيد بسياري بر لزوم بدونقضاوتبودن (Unprejudiced) و غلبه بر تمايل پزشك بهدخالتدادن برداشتهاي شخصي خود دارد. در بسياري موارد متوجه ميشويم كه تمام علائم بيمار ثبت نشده و پزشك بهطور انتخابي بعضي علائم را مورد تاكيد قرار ميدهد. هنگام ثبت -خصوصا افراد تازهكار- بايد توجه داشته باشند که تحتتاثير علائمي كه در كتب داروشناسي خواندهاند قرار نگيرند.
استفاده از اصطلاحات فني هوميوپاتي، ميتواند گيجكننده باشد. لذا بهتر است احساسات از زبان خود بيمار ثبت شود؛ اما در عين حال بايد اشتباهات عاميانه را اصلاح كرد. مثلا بيمار ناحيه زير شكم را نشان ميدهد و ميگويد: «معده ام درد ميكند»؛ در حالي كه نفخ كرده است.
اگرچه بسيار به اجتناب از پيشداوري توصيه شده، اما اين واقعيت محرز است كه بينظرماندن تقريبا غيرممكن است. بنابراين براي دوري از عوارض پيشداوري، بايد به آن آگاه باشيم. زيرا در اينحالت شانس اشتباه در تفسير و ثبت به حداقل ميرسد.
يك روش بسيار مفيد،خصوصا براي مبتديان آن است كه براي هر علامت نسبت به شدت آن از اعداد 1 تا 3 در نظر بگيرد. تمايل به نمك بسيار شديد (3)، شديد (2) و متوسط (1). همچنين در مقابل علائم فكري حرفM ، علائم عمومي G، پاتولوژي Path، علائم خاص P و مشاهدات پزشك O بگذارد. همچنين زير علائم بسيارشاخص با خط قرمز علامتگذاري نمايد. تجزيه و تحليل و طبقهبندي علائم، يك شماي مناسب از بيماري دراختيار ما قرار ميدهد. سپس ارزيابي آنها به روشهاي گوناگون انجام ميشود.
نكته ديگري كه در ثبت علائم كمك بسيار ميكند، سابقه بروز يك علامت در فرد است كه بايد دقيقانوشتهشود.
3- مشخصكردن مشكل : بعد از گرفتن شرححال و ثبت آن نوبت به مشخصكردن ميرسد. مشكل شامل ناخوشيهايي فرد در سطوح مختلف كه جلسه قبل بيان شده ميباشد. بايد از جمعكردن آنها در كنار هم تصوير كاملي ايجاد كرد و داروي مشابه آن را به دست آورد. براي انتخاب علائم مهم كه بيانگر مشكل بيمار است به ياد داشتن اين جمله هانمن بسيار موثر است:
«در نظر بگيريد كه چه چيزي بايد در بيمار درمان گردد. آن همان چيزي است كه در فرد بيماري خوانده ميشود.» بحث مفصل اين قسمت را در فلسفه هوميوپاتي بيان خواهيم كرد.
4- طبقهبندي و ارزيابي علائم : كاملا واضح است كه تمام علائم در بيمار به يك اندازه مهم نميباشند. علائم بايد از دو جهت دستهبندي شوند: 1- اهميت 2- قدمت
اهميت :
مهمترين ملاكي كه اهميت يك علامت را براي ما مشخص ميكند،شدت آن علامت در بيمار ميباشد. شدت هر علامت،با ارزيابي سه خصوصيت بارزبودن (Predominance)، ثباتداشتن (Persistence) و كنونيبودن (Present) مشخص ميشود. بدين معنا كه هرچه علامتي بارزتر،دائميتر و مربوط به زمان حال باشد علامتي شديدتر و لذا مهمتر ميباشد.
هر علامتي كه هر يك از اين سه پارامتر را نداشته باشد،از شدت و اهميت كمتري برخوردار است. نكتهاي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه معني دائميبودن به معني حضور هميشگي علامت نيست. بلكه به معني امكان حضور هميشگي علامت ميباشد. به طور مثال، كسي كه هرسال بهار دچار آلرژي فصلي ميگردد، با آن كه علامتش تنها سالي يك بار ظاهر ميشود اما علامت آلرژي فصلي او داراي ثبات بوده، لذا Persistant است.اما فردي كه گاهي بعد از خوردن غذا دچار دلدرد ميشود با آن كه ممكن است اين علامت هفتهاي چندبار نيز اتفاق بيفتد يك علامت غيرPersistant است.
همين امر در مورد خصوصيت Present هم صادق ميباشد و لازم نيست كه يك علامت،براي Presentبودن در لحظه حضور بيمار نزد پزشك وجود داشته باشد.
پس از مرتبكردن علائم،به ترتيب شدت، ميتوان علائم همشدت را با استفاده از هرم كنت، بيشتر مرتب نمود.
روشي كه كنت توصيه كرده و مورد استفاده ما نيز ميباشد، به شرح زير است: (به ترتيب اهميت)
1- علائم فكري (Mind)
- خواستهها (احساسات) (Emotions) Wills
- فهم Understanding
- هوش Intellect
2- علائم جسمي عمومي : مانند زمان، دما، رطوبت، وضعيت. حركت، تحريكات خارجي، خوردن، نوشيدن، خواب، لباسپوشيدن و حمامكردن.
1- علائم خاص : موداليتههاي عجيب، نادر، خاص و شاخص
قدمت :
با توجه به قدمت علائم و حوادث مهمي كه فرد در زندگي خود به آنها اشاره ميكند، بايد علائمي را كه از نظر زماني با هم مطابقت دارند، در كنار هم قرار داد. مثلابيمار ميگويد بعد از مرگ فرزندم، مرتب گريه ميكنم و سردرد نيز پيدا كردهام. در حالي كه از قديم به شيريني علاقه داشته است. بايد هنگام طبقهبندي اين علائم را از هم جدا كرد.
5- ساختن تصوير بيماري : تصوير بيماري، معادل مجموع علائم نيست، بلكه يك انتخاب هوشمندانه و منطقي از علائم است تا كل مشكل بيمار را بيان كند. از طبقهبندي و ارزيابي علائم، هرم اهميت آنها معلوم شده است. اما اين كه كداميك در انتخاب دارو بهكار رود هنوز قطعي نيست.
گاهي بعضي علائم پوشاننده علائم ديگر ميباشند. مثلا فرض كنيد بيمار احساس تنهايي ميكند (Forsaken Feeling) زيرا احساس ميكند محبت و توجه دوستانش را از دست داده است. (Delusion Friend affection of, has lost) در اين حال علامت دوم عمقيتر و پوشاننده علامت اول است و لذا در انتخاب دارو بايد بهكار گرفته شود.
اين انتخاب بايد نظم و ترتيب منطقي و مشخصي داشته باشد. اگر بيمار بيشتر علائم عمومي و كمتر علائم خاص و موداليته دارد، بايد به گونهاي متفاوت از فردي كه بيشتر علائم خاص و نادر و موداليتههاي عجيب دارد، مورد بررسي قرار گيرد. معمولا در بيشتر موارد، در پايان اين مراحل و طبق روش كنت 4-3 علامت مهم فكري،علامت عمومي و 3-2 موداليته و علامت خاص براي بيمار به دست ميآيد كه از كنار هم گذاردن آنها داروي مشابه كشف ميگردد.
6- انتخاب رپرتوري و رپرتوريزاسيون مناسب : پس از ساختن تصوير بيماري اگر فرد بيشتر علائم عمومي (شامل فكري/جسمي) داشته باشد، رپرتوري كنت بهترين انتخاب است و در بيماري كه علائم پاتولوژيك عمومي دارد، رپرتوري بوگر و اگر علائم خاص (Particular) (شامل محل Location، احساس Sensation، موداليته Modalities، عوامل همراه Concomitant) زياد دارد، Therapeutic Pocket Book ارجح است.
رپرتوري مورد استفاده ما اكثرا رپرتوري سينتسيس (Synthesis) است كه بر مبناي روش كنتي ميباشد. پس از انتخاب رپرتوري مناسب، قدم بعدي تبديل علائم تصوير بيماري به زبان آن رپرتوري يا اصطلاحا Rubric ميباشد. اين كار نياز به آشنايي با رپرتوري دارد كه در ادامه به آن ميرسيم. بهتر است علائم و روبريك مربوطه و علت و صفحه آن در پرونده ثبت گردد:
دليل صفحه Rubric Symp
سپس با استفاده از دو تكنيك رپرتوريزاسيون كه بعدا توضيح داده ميشود،داروهاي مناسب را به دست ميآوريم.
7- بهدست آوردن نتيجه رپرتوريزاسيون : داروهاي نزديك بهدست آمده را بر حسب تعداد علائمي كه ميپوشاند مينويسيم. مثلاLyc 7هفت علامت را با 18 خط ميپوشاند، Calc 6 علامت را با 13 خط …
Result : lyc (---). Calc (---) …
دارويي كه بالاترين اعداد را به خود اختصاص دهد، داروي مورد نظر ماست.
8- تجزيه و تحليل و تجويز : دارويي كه بيشترين امتياز را آورده است، لزوما در تمام موارد، داروي نهايي نيست. به دو دليل :
1- عليرغم تمام دقتها، باز هم امكان اشتباه هوميوپات در انتخاب علائم وجود دارد.
2- هيچ رپرتوري كامل و بدون نقص وجود ندارد و گاه اشتباهاتي نيز در آنها ديده ميشود. لذا بايد داروهاي بهدستآمده را از روي كتابهاي داروشناسي Materia Medica با تصوير بيمار مطابقت داد و بهترين دارو را انتخاب كرد.
داروي انتخاب شده، نهايتا بايد از شاخصهاي خاصي مانند استعداد، حساسيت سركوب (اگر وجود دارد)، سطح شباهت، تغييرات كاركردي و ساختماني، ميزان نيروي حيات و ميازم عبور كند تا به جدول dose و potencyصحيح برسد.
تكنيكهاي رپرتوريزاسيون : از هر وسيلهاي كه براي رپرتوريزاسيون استفاده شود،چه به صورت دستي بر روي كاغذ نوشته شود و يا با استفاده از صفحات رپرتوريزيشن يا كامپيوتر اين كار انجام گيرد، دو روش منطقي براي آن وجود دارد:
الف) روش جمعي كلي : تمام داروهاي مقابل روبريكها در نظر گرفته ميشوند و در نهايت تعداد علائم و خطوطي را كه ميپوشانند محاسبه ميكنند. دارويي كه بيشترين امتياز را بياورد، داروي انتخابي است. مزيت اين روش آن است كه احتمال حذف دارو بسيار كم است، اما در عوض بسيار وقتگير ميباشد.
ب) روش حذفي : مهمترين علائم فرد را كه ترجيحا از علائم عمومي باشد انتخاب ميكنيم. اين علائم در بالا و ساير علائم مانند يك فهرست به ترتيب اهميت زير آن نوشته ميشود در هنگام رپرتوريزاسيون تنها داروهايي كه علائم اوليه و اصلي را ميپوشانند در نظر ميگيريم و ساير روبريكها تنها در رابطه با همين داروها در نظر گرفته ميشوند و سپس دارويي كه بيشترين علامت و خط را بپوشاند انتخاب ميشود. بعضي تا آخرين روبريك از روش حذفي استفاده ميكنند كه به آن روش حذفي متوالي ميگويند. براي استفاده از اين روش بايد احتياطهايي را رعايت كرد.
1- تنها از علائم مطمئن استفاده كرد؛ زيرا اگر علامتي نادرست باشد، روش حذفي باعث خطاي فاحش ميگردد.
2- فهرست و ترتيب اهميت بايد كاملا دقيق باشد.
3- حتي اگر يك علامت مهم داراي يك يا چند داروي محدود باشد، نبايد در روش حذفي به كار رود.
4- ترجيحا علائم عمومي (General) براي اين منظور به كار رود.
اگر اين احتياطات اعمال شود،روش حذفي بهترين روش رپرتوريزاسيون است. كم وقت ميگيرد، آسان است و سردرگمي ايجاد نميكند.
در عمل، در اكثر موارد مجبور به استفاده از دو روش به طور همزمان هستيم كه بعدا خواهيم ديد. در پايان بحث آشنايي با رپرتوري لازم است كه اشارهاي نيز به محدوديتهاي رپرتوري داشته باشيم. رپرتوري اصولايك اندكس است و تنها ميتواند براي مقاصد خاص به كار رود و انتظار بيش از حد از آن ميتواند موجب نااميدي گردد. بايد به ياد داشت رپرتوري تنها يك وسيله است و موفقيت در استفاده از آن عمدتا وابسته به دانش، مهارت و كار فكري پزشك ميباشد.
محدوديتهاي رپرتوري عبارتند از :
1- راهي براي رسيدن به نتيجه است، اما بهتنهايي كار را به پايان نميرساند و در خاتمه رپرتوريزاسيون بايد با مقايسه داروهاي بهدستآمده از روي كتب داروشناسي بهترين آنها را انتخاب كرد.
2- رپرتوريهاي مختلف با فلسفهها و منظورهاي خاصي نوشته شدهاند و لذا محدوديت خاص خود را دارند. اين وظيفه پزشك است كه با توجه به شرايط بهترين رپرتوري را انتخاب كند.
3- متاسفانه هيچكدام از رپرتوريها كامل نيستند و حاوي تمام مطالب كتب داروشناسي نميباشند كه اين خود يك محدوديت براي آنها ميباشد.
4- تعداد زيادي روبريك وجود دارد كه بهخوبي بيان نشده و لذا قابل استفاده در كلينيك نميباشد.
5- اشتباه پزشك در انتخاب علامت در روبريك، خصوصا در روش حذفي، ميتواند منجر به اشتباهات فاحش در انتخاب دارو گردد.
6- رپرتوري هيچگونه كمكي در انتخاب Dose و Potencyنمينمايد.
7- در رپرتوريها، نوسودها (Nosodes) بهخوبي بيان نشدهاند.
با اين وجود عليرغم تمام اين محدوديتها، رپرتوريزاسيون علميترين، مطمئنترين و سريعترين راه براي رسيدن به داروي صحيح، خصوصا براي افراد تازهكار ميباشد.